راز شهادت آیت‌الله قدوسی توسط منافقین

♦ شهید آیت‌الله علی قدوسی از مبارزان پیش از انقلاب بوده و سوابق درخشانی مانند تاسیس مدرسه حقانی و مکتب توحید را داراست که در آنجا شاگردان مخلص و مدبری تربیت کردند.

♦ شهید قدوسی رأفت و مهربانی خاصی داشت. او بعنوان دادستان کل انقلاب، به قدری از نظر تقوا و تعهد بالا بود که چای دادستانی را نمی‌خورد و تا 11 شب در دادستانی کار و با افراد مختلف ملاقات می‌کرد.

♦ همچنین بسیار احتیاط کرده و می‌گفت اگر اموالی مصادره می‌شود، باید عینا تحویل انبارداری شود. اگر کسی هم به هر دلیلی اموالش مصادره شده بود و می‌خواست با شهید قدوسی ملاقات کند، می‌توانست و اگر او اطمینان می‌یافت که مصادره اشکالی داشته، با نظر امام اموال را بازمی‌گرداند.

♦ شهید قدوسی برخلاف بسیاری از انقلابیون که فقط سلطنت‌طلبان را در مقابل جریان انقلاب تصور می‌کردند، به خوبی ماهیت گروهک منافقین را شناخته و به انحراف آنها پی برده بود.

♦ او همواره به مقامات عالی‌رتبه پیشنهاد می‌کرد که در یک اقدام قاطع و همه‌جانبه رهبران و اعضای سازمان را دستگیر کرده و سازمان را متلاشی کنند اما مقامات مسئول بخاطر اوضاع آشوب‌زده کشور و جنگ تحمیلی، صلاح نمی‌دانستند جبهه جدیدی در داخل گشوده شود.

 

♦ شهید قدوسی اطلاعیه‌ای 10ماده‌ای صادر کرد و طی آن از تمام گروه‌ها و سازمان‌های سیاسی خواست که خلع سلاح شده و فعالیت‌های سیاسی خود را در چارچوب قوانین اعلامی جمهوری اسلامی تنظیم کنند اما منافقین در سال 1360 آشکارا مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی را آغاز کردند، از این رو شهید قدوسی چنان به تعقیب رهبران و اعضای سازمان اقدام کرد و که رهبران سازمان مجبور به فرار از کشور شدند.

♦ ولی منافقین در اقدامی تلافی‌جویانه، محمد فخارزاده‌کرمانی را در دادستانی نفوذ دادند. شهید قدوسی با درایت و شناختی که از منافقین داشت به او مشکوک شده و قرار می‌شود که دیگر به دادستانی نیاید. اما فخارزاده زیر میز شهید قدوسی و سقف، مواد منفجره کار می‌گذارد که منجر به شهادت ایشان در 14 شهریور 1360 می‌شود.

♦ اما آنچه ماجرای شهادت شهید قدوسی را مبهم و رازآلود کرده، پیگیری‌های او در ارتباط با پرونده انفجار نخست‌وزیری و به شهادت رسیدنش شش روز پس از حادثه 8شهریور است. او بدنبال کشف نقش خائنانه مسعود کشمیری در پرونده انفجار نخست وزیری از اداره دوم ارتش خواست تا پرونده‌های امنیتی پیش از انقلاب را به دادستانی انقلاب تحویل دهد که با خودداری این اداره از انتقال پرونده‌ها مواجه گردید و چند روز پس از این واقعه نیز در دفتر خود ترور شده و به شهادت رسید.